کوسا در کتاب خود به شرح ذیل به تبیین مفهوم آینده نگاری راهبردی پرداخته است: (کوسا، 2011 : 24)
آیندهنگاری راهبردی شاخهای از تفکر راهبردی است که از زمان وجود رشته های علوم سیاسی، نظامی و مدیریت بازرگانی در این رشتهها به کار رفتهاست. آیندهنگاری راهبردی با تکیه بر دانش و اطلاعات موجود بر تولید تحلیل های مربوط به آینده های ممکن و راهبردهای بدیل متمرکز است.
کوسا (2011) برای تعیین جایگاه آیندهنگاری در برنامهریزی، دستهبندی مینتزبرگ برای امور راهبردی را یادآور میشود. مینتزبرگ امور راهبردی را به دو دستهی برنامهریزی راهبردی (دارای رویکرد تحلیلی، منطقی، قیاسی و عملگرا برای پیشبرد اهداف) و تفکر راهبردی (با رویکردی شهودی، خلاق و پر آزمون و خطا، برای عبور از مرزهای تفکر منطقی و خطی) تقسیم کرده است. بر این اساس آیندهنگاری نیاز برنامهریزی راهبردی به تفکر راهبردی و خلاقیت غیرخطی را برطرف میکند. اما این سودمندی که کوسا یادآور شده است، به معنای محدودشدن نقش آیندهنگاری به جزئی مقدماتی از مدیریت راهبردی نیست، زیرا آیندهنگاری (آیندهپژوهی) نیز از روشها و ابزارهایی (اختصاصی) برخوردار است که به توصیه، تجویز و اقدام میانجامد. برای نمونه میتوان به روش فناوریهای کلیدی اشاره کرد که گزینههای برتر را برای سرمایهگذاری، اولویتبندی میکند.
این دیدگاه نیز ضمن تاکید ویژه بر مشارکت ساختیافتهی مردمی در فرایند آیندهنگاری، پیوند ذاتی این فرایند با تصمیمسازی و برنامهریزی راهبردی را آشکار میکند.